افسردگی والدین و سبک فرزندپروری ناکارآمد

افسردگی والدین

افسردگی والدین و سبک فرزندپروری ناکارآمد : فرزندپروری یک تعادل ظریف است که به ثبات عاطفی، صبر و سازگاری نیاز دارد. هنگامی که چالش‌های سلامت روان مانند افسردگی وارد معادله می‌شوند، حفظ این تعادل دشوار می‌شود. افسردگی والدین نه تنها بر فردی که آن را تجربه می کند تأثیر می گذارد، بلکه تأثیر زیادی بر سبک فرزندپروری و رفاه فرزندان آنها نیز دارد.

افسردگی والدین به حالت غم و اندوه مداوم، انرژی کم و بی ثباتی عاطفی اطلاق می شود، بر خلاف روزهای بد گاه به گاه، افسردگی عمیقاً بر توانایی فرد برای عملکرد تأثیر می گذارد، به ویژه در نقش های احساسی سخت مانند والدین. این می تواند به صورت خستگی، تحریک پذیری یا احساس بی کفایتی ظاهر شود و پاسخگویی مؤثر به نیازهای کودکان را دشوارتر کند.

به عنوان مثال، والدینی که با افسردگی دست و پنجه نرم می کنند ممکن است شرکت در بازی، پاسخ همدلانه یا حفظ نظم و انضباط را دشوار بدانند. این رفتارها می تواند به طور ناخواسته رشد عاطفی و شناختی فرزندشان را شکل دهد.

افسردگی در میان والدین بیشتر از آن چیزی است که بسیاری تصور می کنند. بر اساس داده‌های بهداشت روان جهانی، تقریباً 10 تا 20 درصد والدین در دوره‌ای از سال‌های تربیت فرزندشان افسردگی بالینی را تجربه می‌کنند. مادران اغلب به دلیل تغییرات هورمونی پس از بارداری، انتظارات اجتماعی و بار مراقبتی با خطرات بیشتری روبرو هستند. با این حال، پدران مصون نیستند. افسردگی آنها اغلب به دلیل انگ و تمایل به سرکوب احساسات کمتر تشخیص داده می شود.

در خانواده های کم درآمد یا پر استرس، این اعداد می توانند افزایش پیدا کنند و نیاز به مداخله در همه گروه های اجتماعی-اقتصادی را برجسته کنند.

یکی از بزرگترین موانع برای مقابله با افسردگی والدین، ننگ مرتبط با پذیرش چالش های سلامت روان است. جامعه اغلب از والدین انتظار دارد که فداکار، انعطاف پذیر و بی پایان پرورش دهند. وقتی افسردگی با این ایده‌آل‌ها تداخل پیدا می‌کند، والدین ممکن است احساس گناه یا شرم کنند و از کمک گرفتن جلوگیری کنند.

شکستن این ننگ مستلزم بحث های باز در مورد سلامت روان و اذعان به این است که حتی بهترین والدین نیز می توانند با مشکلاتی روبرو شوند.

ارتباط بین افسردگی والدین و سبک فرزندپروری ناکارآمد

افسردگی می تواند نحوه تعامل والدین با فرزندان خود را تغییر دهد و اغلب منجر به رفتارهای ناسازگار می شود. والدین ممکن است بین درگیری بیش از حد و کناره گیری در نوسان باشند و کودک خود را در مورد انتظارات و ثبات عاطفی گیج کنند.

برای مثال، مادری که دوره‌های افسردگی را تجربه می‌کند ممکن است یک روز نسبت به دستاوردهای فرزندش بی‌علاقه باشد و روز بعد نسبت به اشتباهات جزئی واکنش بیش از حد نشان دهد. این ناهماهنگی می‌تواند باعث شود کودکان احساس ناامنی و اضطراب کنند، زیرا آنها برای پیش‌بینی پاسخ‌های والدین خود تلاش می‌کنند.

والدین افسرده ممکن است ناخواسته نیازهای عاطفی فرزند خود را نادیده بگیرند و به احساس بی توجهی یا طرد شدن منجر شوند.

این شکاف‌ها می‌تواند بر توانایی کودک برای ایجاد دلبستگی‌های سالم تأثیر بگذارد، که برای تنظیم عاطفی و رشد اجتماعی بسیار مهم است. با گذشت زمان، این مسائل می توانند به صورت مشکلات رفتاری یا مشکل در حفظ روابط ظاهر شوند.

عوامل خطر منجر به فرزندپروری ناکارآمد

عوامل متعددی می تواند ارتباط بین افسردگی و مشکلات والدین را تشدید کند:

فشار مالی: والدینی که با مشکلات اقتصادی مواجه هستند ممکن است استرس شدیدی را تجربه کنند و علائم افسردگی را بدتر کنند.
فقدان حمایت: والدین مجرد یا کسانی که حمایت خانواده محدودی دارند اغلب مکانیسم های مقابله ای کمتری دارند.
سوء مصرف مواد: افسردگی می تواند برخی از والدین را به روی آوردن به الکل یا مواد مخدر سوق دهد و توانایی آنها را برای فرزندپروری موثر کاهش دهد.

با پرداختن به این عوامل خطر، مداخلات می توانند به والدین کمک کنند تا کنترل راهبردهای فرزندپروری خود را دوباره به دست آورند.

افسردگی والدین

سبک های فرزندپروری ناکارآمد مرتبط با افسردگی

فرزندپروری مستبدانه در والدین افسرده
والدین مقتدرانه با قوانین سختگیرانه، انتظارات بالا و گرمای عاطفی کمی مشخص می شود. والدین افسرده ممکن است این سبک را به عنوان راهی برای جبران فقدان کنترل درک شده خود اتخاذ کنند.

در حالی که این رویکرد ممکن است نظم و انضباط را اعمال کند، می تواند خلاقیت و ابراز وجود کودک را نیز خفه کند. کودکانی که در چنین محیط‌هایی بزرگ می‌شوند اغلب با مسائل مربوط به عزت نفس دست و پنجه نرم می‌کنند و ممکن است در دوران نوجوانی عصیان کنند.

فرزندپروری سهل گیرانه به عنوان مکانیزم مقابله ای
در نقطه مقابل، برخی از والدین افسرده ممکن است به سمت والدین سهل‌آمیز گرایش پیدا کنند، از تعارض اجتناب کنند و آزادی بیش از حد را مجاز کنند. این اغلب از کمبود انرژی برای اعمال مرزها یا تمایل به محافظت از فرزندشان ناشی می شود.

با این حال، والدین سهل‌ گیر می‌تواند باعث سردرگمی کودکان در مورد محدودیت‌ها و انتظارات شود و به طور بالقوه منجر به مشکلات رفتاری مانند سرپیچی یا استحقاق شود.

سهل انگاری والدین – در مواردی که والدین درگیر هستند یا غایب هستند – می تواند بیشترین تأثیرات مخرب را بر فرزندان داشته باشد. زمانی که والدین فاقد پهنای باند عاطفی برای برقراری ارتباط با فرزندان خود هستند، افسردگی اغلب به این سبک منجر می شود.

کودکانی که والدین آنها بی توجه هستند بیشتر در معرض خطر افسردگی، اضطراب و عملکرد ضعیف تحصیلی هستند. آنها همچنین ممکن است برای ایجاد روابط قابل اعتماد تلاش کنند و چرخه ای از جدایی عاطفی را تداوم بخشند.

عوارض افسردگی والدین

تأثیرات عاطفی و روانی بر کودکان
کودکان بسیار ادراکی هستند و اغلب احساسات والدین خود را جذب می کنند. حالت افسردگی والدین می تواند منجر به احساس ناامنی، سردرگمی و غم و اندوه در فرزندشان شود. با گذشت زمان، این می تواند به اختلالات اضطرابی یا افسردگی تبدیل شود.

به عنوان مثال، کودکی که شاهد کناره گیری والدین خود است، ممکن است این باور را درونی کند که مورد محبت قرار نمی گیرد یا ارزش توجه ندارد و به برداشت منفی از خود شکل می دهد.

تأخیرهای رشدی و چالش های تحصیلی
افسردگی در والدین همچنین می تواند بر توانایی آنها در ارائه محرک های شناختی و حمایت از کودکان برای موفقیت تحصیلی تأثیر بگذارد. از دست دادن جلسات والدین و معلمان، نظارت متناقض تکالیف درسی، یا عدم علاقه به فعالیت های آموزشی می تواند مانع یادگیری کودک شود.

علاوه بر این، کودکان در این محیط ها ممکن است با تمرکز مشکل داشته باشند که منجر به عملکرد تحصیلی پایین تر و کاهش فرصت ها می شود.

پیامدهای بلند مدت در بزرگسالی
اثرات افسردگی والدین اغلب تا بزرگسالی باقی می ماند و نحوه برخورد کودکان با روابط، کار و سلامت روان را شکل می دهد. بزرگسالانی که با والدین افسرده بزرگ شده اند ممکن است در اعتماد به دیگران مشکل داشته باشند، اعتماد به نفس پایینی داشته باشند و خطر ابتلا به افسردگی در آن ها افزایش پیدا می کند.

 

تاریخ انتشار

keyboard_arrow_up